نامه ای به پدر و مادرم

ساخت وبلاگ

مامان و بابایِ مهربونم سلام. حالتون چطوره؟ از بهشت زیبای خدا چه خبر؟ خوش میگذره؟ خیلی دلم براتون تنگ شده و بی قرارِ یه لحظه در آغوش کشیدنتون، اما چه کنم که تقدیر جدایی رو برامون رقم زد.

مامان، بابا، اومدم براتون بگم که چقدر لحظه ی جدایی از خونه، برامون سخت بود.‌همه گریه میکردن و نبودتون توی اون لحظه بزرگترین درد دنیا بود.

بابا تک تک درختایی رو که توی حیاط کاشته بودی رو بغل کردم، نازشون کردم و ازشون تشکر کردم که با حضورشون حالمون رو زیباتر کردن و اجازه دادن تا از میوه های خوشمزه شون استفاده کنیم. مامان از دیوارهای اتاق تو و بابا و تک تک آجرهای خونه از طرف خودم و شما و بچه ها تشکر کردم که لحظه های خوب با شما بودن رو برامون ثبت کردن.

اما حتما توی اون لحظه شما هم اونجا بودین.چون میدونستین بچه هاتون به تکیه گاه همیشگیشون نیاز داشتن. نیاز داشتن که مثل همیشه با حرفاتون دلگرمشون کنید تا راحت تر بتونن این حجم سنگینی جدایی رو تحمل کنن. نیاز داشتن تا به رسم عادت همیشگی اونها رو زیر قرآن رد کنین و دعای خیرتون رو بدرقه راهشون.

خیلی خوب می‌دونم که از حال این روزهامون با خبرید و من ازتون میخوام از بهشتِ زیبا بازهم برامون دعا کنید، چون دعای پدر و مادر پیش خدا خیلی محترم هست و حتما برآورده میشه. ازتون میخوام که مثل همیشه تنهامون نذارید و از آسمون خدا باز هم مواظبمون باشین.‌ ازتون ممنونم که نامه ام رو می‌خونید و مثل همیشه با نشانه ها پاسخم رو میدین. دوستتون دارم.

+ نوشته شده در جمعه یازدهم خرداد ۱۴۰۳ ساعت 12:24 AM توسط بنده خدا  | 

من و خدا ...
ما را در سایت من و خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fjelvegah9 بازدید : 12 تاريخ : پنجشنبه 17 خرداد 1403 ساعت: 18:43