من و خدا

متن مرتبط با «باز» در سایت من و خدا نوشته شده است

و باز هم چالش

  • خدایا خودت کمک کن. نمی‌دونم باید چی بگم و چکار کنم. خودت برای حل شدن این چالش کمک کن و بهترین اتفاق رو رقم بزن. + نوشته شده در چهارشنبه سوم آبان ۱۴۰۲ ساعت 3:12 PM توسط بنده خدا  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • چهل روز فراغ بی بازگشت

  • چهل روز هست که از آسمانی شدنت میگذره.چهل روز از آخرین نگاهت. چقدر اون نگاه پر از حرف بود.بوسه های آخری که به صورتم زدی رو هنوزم روی گونه هام حس میکنم. یادت میاد؟؟ درست یک ساعت قبل از رفتن به بیمارستان بود. انگاری خودت خوب میدونستی که دیگه بازگشتی وجود نداره.قبل از رفتنت، مدام صدات میکردم، دستات توی دستم بود اما چیزی نمیگفتی و فقط عمیق نگاهم میکردی.رفتی و منو با یک نگاه عمیق که هرگز از ذهنم پاک نمیشه تنها گذاشتی.ای کاش خدا امروز بهمون هدیه میداد و میتونستیم شما و مامان رو ببینیم، دستای گرمتون رو دوباره لمس کنیم،دوباره صداتون رو بشنویم و با تمام وجود بغلتون کنیم. اما....خیلی دلم براتون تنگ شده.دوستت دارم حضرت پدر، دوستت دارم حضرت مادر و با تمام وجودم شما رو می ستایم. + نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم مهر ۱۴۰۱ ساعت 8:18 AM توسط بنده خدا  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بازی روزگار

  • در بازی روزگار یاد میگیری اعتماد به حرفهایِ قشنگِ بدون پشتوانه، مثل آویختن به طناب پوسیده است.یاد میگیری نزدیکترین ها به تو، گاه می توانند دورترین ها باشند.یاد میگیری اونقدر از خودت برای روز مبادا پس انداز داشته باشی که روزی بتوانی تمام خودت را بغل کنی و بروی و در جایی که شنیده و فهمیده نمی شوی نمانی. یاد میگیری دیوار خوب است، سایه درخت مطلوب است اما تکیه گاهِ ابدی نیست. + نوشته شده در یکشنبه پانزدهم خرداد ۱۴۰۱ ساعت 7:56 PM توسط بنده خدا  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • و باز هم نبودنت

  • حضرتِ مادر، فرشته ی مهربونم سلام. چقدر دلم برات تنگ شده. میدونم که پیام هام رو می بینی. میدونم که از حال و درونمون خبر داری اما دلم میخواد باهات حرف بزنم و خودم برات بگم. مامانم شروع سال جدید بدون حضورت خیلی خیلی سخت بود و هنوز این سختی هضم نشده، وارد ماه رمضان شدیم و باز هم دلتنگی های بی حد و اندازه. امسال سخت ترین ماه رمضان رو تجربه میکنیم. همه ی شاگردهات از ماه رمضان امسالِ بدون حضورت میگن. اونها هم مثل ما دلتنگت هستن و چقدر سخت میگذره این روزها.امشب همه افطاری خونه بودن. همه دور هم بودیم اما اونی که باید باشه نبود. آره مامان تو نبودی. میدونم که از اون بالا داشتی نگاهمون میکردی، اما حضورت رو بالای سفره کم داشتیم. گرمای نفست، برکت وجودت رو کم داشتیم و چقدر سخته این نبودنهات.حضرت مادر، همه وجودم، خیلی دلتنگتم.  + نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم فروردین ۱۴۰۱ ساعت 11:41 PM توسط بنده خدا  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • و باز هم دلتنگی های پنجشنبه

  • پنجشنبه است و باز هم دلتنگ نبودنت.دلتنگ شنیدن صدای گرم و دلنشینت، دلتنگ دستان پر مهر و آغوش گرمت. دلتنگ وجود نازنینت.دلتنگی های پنجشنبه پایانی ندارد.پنجشنبه ات بخیر حضرتِ مادراَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَالمُومِنَاتِوَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَالاَموَاتِ ،تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِاِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌبِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ   + نوشته شده در پنجشنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت 1:15 PM توسط بنده خدا  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • توکل

  • خداجونم... بازهم به خودت توکل میکنم. دوباره دستمو میذارم روی زانوهام و بلند میشم. نمیخوام ناامیدی وجودم رو پر کنه و مطمئنم که بالاخره نتیجه توکلم رو می بینم. "یا قاضی الحاجات" مثل همیشه هوامو داشته باش.,توکل بر خدا,توکل,توکلی,توکل بر خدایت کن,توکلی وزنه بردار,توکلیجه,توکل کرمان,توکلت الی الله,توکلی بازیگر,توکلی طرقی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها